تفاوت علم و شبه علم چیست؛ آیا علم پاسخ تمامی سوالات را دارد؟

تفاوت علم و شبه علم چیست؛ آیا علم پاسخ تمامی سوالات را دارد؟

علم چیست؟

“علم” از واژه لاتین scienta برگرفته شده است که بر اساس دیکشنری مریام-وبستر(Merriam-Webster) به معنای دانش مبتنی بر داده های قابل اثبات و تولید مجدد میباشد. دانش درصدد حصول نتایج قابل اندازه گیری از طریق آزمایش و تحلیل است. دانش بر پایه حقایق قرار دارد، نه نظر یا ترجیحات. فرآیند علم با هدف چالش کشیدن ایده ها با ابزار تحقیق به طراحی می رسد. بر طبق گزارش دانشگاه کالیفرنیا، یکی از جنبه‌های مهم فرآیند علمی این است که تنها بر دنیای طبیعی تمرکز می کند. هر چیزی که فرا طبیعی خوانده شود، جایگاهی در تعریف علم نخواهد داشت.

تاریخچه مختصری از علم

نخستین شواهد علم را می توان در دوره های ماقبل تاریح پیدا کرد، مثل کشف آتش، اختراع چرخ و توسعه خط نوشتاری. سنگ نوشته های اولیه حاوی اعداد و اطلاعاتی درباره منظومه شمسی هستند. با گذشت زمان، علم پیشرفت کرده و علمی تر شد.

قرن سیزده: بر طبق دایره المعارف فلسفه استنفورد، رابرت گروستست چارچوبی برای روش های مناسب آزمایشات علمی مدرن طراحی کرد. کارهای او بر این اصل تاکید می کرد که کند و کاو و بررسی باید بر پایه شواهدی باشد که از طریق آزمایش مورد تایید قرار می گیرد.

قرن پانزده: لئوناردو داوینچی یادداشت هایی را در جستجوی شواهدی مطرح کرد که بدن انسان در مقیاس خرد جهانی است. این هنرمند، دانشمند و ریاضی دان اطلاعاتی درباره هیدرودینامیک و فیزیک نور گردآوری کرد.

قرن شانزده: نیکولاس کوپرنیک با ارائه مفهوم “خورشید مرکزی” درک ما را نسبت به منظومه شمسی متحول ساخت. در این مدل، زمین و سیارات به دور خورشید می چرخند. خورشید نیز مرکز منظومه شمسی می باشد.

قرن هفده: یوهانس کپلر با قوانین حرکت سیارات خود، آن مشاهدات را گسترش داد. گالیله ابزار جدیدی موسوم به تلکسوپ اختراع کرد و آن را برای مطالعه خورشید و سیارات مورد استفاده قرار داد. قرن هفدهم به دلیل قوانین حرکت اسحاق نیوتن شاهد پیشرفت هایی در مطالعه فیزیک نیز بوده است.

قرن هجده: بنجامین فرانکلین دریافت که صاعقه ماهیتی برقی دارد. فعالیت های او نقش چشمگیری در توسعه مطالعات هواشناسی و دریا شناسی داشته است. هنگامی که آنتوان لاوازیه معروف به پدر شیمی مدرن، قوانین پایستگی جرم را طراحی کرد، تحولی در علم شیمی پدید آمد.

قرن نوزده: اکتشافات آلساندرو ولتا در خصوص سری الکتروشیمیایى که به اختراع باتری منجر گردید، از جمله مهم ترین دستاوردهای این قرن می باشد. جان دالتون نیز نظریه اتمی را معرفی نمود که بر این اساس، تمامی مواد از اتم هایی تشکیل شده‌اند که در اثر ترکیب با یکدیگر مولکول ها را بوجود می آورند. زمانیکه گریگور مندل قوانین وراثت را به پیش کشید، ژنتیک مدرن پایه گذاری شد. در اواخر قرن نوزدهم، ویلهم رونتگن پرتو های ایکس را کشف کرد و قوانین اهم جورج اهم نیز نحوه مهار بارهای الکتریکی را به دانشمندان نشان داد.

قرن بیست: اکتشافات آلبرت انیشتین که بیشتر به پاس نظریه نسبیت شهرت یافته است، بر اوایل قرن بیستم حکمرانی می کرد. نظریه نسبیت انیشتین در واقع دو نظریه مجزا را در بر می گیرد. نظریه نسبیت، این ادعا را مطرح نمود که زمان باید بر طبق سرعت یک شی متحرک در دیدگاه ناظر دستخوش تغییر قرار بگیرد. اما نظریه نسبیت عام منتشر شده با عنوان “مبنای نظریه نسبیت عام” این ایده را توسعه بخشید که ماده باعث خمیدگی فضا می شود.

قرن بیست و یک: در این قرن، اولین نسخه‌هایی از ژنوم انسان کامل شد و همین زمینه ساز تحولی عظیم در درک ما نسبت به DNA شد. بدین ترتیب، مطالعه ژنتیک، نقش آن در زیست شناسی انسان و استفاده از آن بعنوان پیش بینی کننده بیماری ها و سایر اختلالات پیشرفت قابل توجهی کرد. و اکتشافات بسیار زیادی که همچنان با روش علمی صورت می گیرند و ادامه دارند.

شبه علم چیست ؟

شبه‌علم، خرافات زمانه‌ی ماست. مجموعه‌ای شلخته و به هم ریخته از باورهایی که روز به روز گسترش می‌یابند و جذابیت فروانی هم دارند. دلیل جذابیت آن هم پیچیده نیست. شبه‌علم ساده است و قابل فهم. گزاره‌های شبه‌علمی معمولا پیچیدگی فنی نداشته و درک محتوای آن‌ها مطالعه یا تخصص ویژه‌ای نیاز ندارد. شبه‌علم، نقطه مقابل یا متضاد علم نیست. البته تعریف علم کار ساده‌ای نیست و تعجبی ندارد که تعریف شبه‌علم هم دردسرساز باشد و به سادگی نتوان به هر باوری برچسب شبه‌علم زد. با این وجود یک درک ضمنی درباره این ‌که چه چیزی علم است و چه چیزی نیست وجود دارد.

شبه‌علم مشخصاتی دارد که آن را حتی از مفاهیم دیگری مانند خرافات و یا حتی تعابیری مانند لاطائلات و اراجیف و اباطیل و ترهات (در فارسی: جفنگ، ژاژ و یاوه) متمایز می‌کند. هری فرانکفورت، فیلسوف مشهور آمریکایی کتابی دارد با عنوان „در باب حرف مفت“که همین اواخر به فارسی نیز ترجمه شده است. اما آن چه که این فیلسوف مشهور می‌گوید و نقد می‌کند الزاما شبه علم نیست. او ایده‌هایی را به چالش می‌گیرد که نه راست هستند و نه دروغ. بلکه صرفا به تعبیر خودش (حرف مفت) هستند و بر هیچ مبنا یا استدلال منطقی استوار نیستند. اما دعاوی و گزاره‌های شبه علمی غیر از نامربوط و بی‌اساس بودن، یک مشخصه دیگر نیز دارند.

شبه‌علم، مجموعه‌ای از باورهای بی‌پایه و اساس است که به آن‌ها رنگ و لعاب علمی زده شده است. شبه‌علم مانند خرافات و جادوگری صحبتی از معجون بال مگس مرده و روغن کنجد نمی‌کند. در باورهای شبه‌علمی، حتی گوینده ممکن است از کلماتی مانند کوانتوم، فوتون، متافیزیک، پوزیترون، الکترون و … استفاده کند و تلاش کند سخنان خود را علمی جا بزند. این دقیقا مشخصه اصلی باورهای شبه علمی است.

شبه‌علم، ظاهری شبیه به بحث‌های علمی دارد و مخاطب غیرمتخصص با شنیدن آن ممکن است تصور کند که گوینده، سخنان علمی می‌گوید. مخاطب غیرمتخصص ممکن است از شنیدن کلماتی مانند کوانتوم و اوربیتال مولکولی حیرت کند و حتی احساس کند که در حال فراگیری یک مطلب علمی است.

ادعاهای شبه‌علمی اما فقط پوسته‌ای از کلمات علمی دارند و زمانی که زیر ذره‌بین علم و روش علمی قرار می‌گیرند هیچ حرفی برای گفتن ندارند. ادعاهای شبه علمی ممکن است برای مخاطبان ناآشنا با علم، جذاب به نظر برسند اما دانشمندان به راحتی می‌توانند عدم اصالت این سنخ آموزه‌ها را تشخیص دهند. اگر غربالی وجود نداشته باشد می‌توان هر روز هزاران تئوری تولید کرد که از قضا ممکن است باورپذیر نیز به نظر بیایند.

دلیل تلاش برای تفکیک علم از شبه علم چیست؟

به راستی تفکیک علم از شبه‌علم چه فایده و دستاوردی دارد؟ به فرض که متوجه شدیم فلان ایده، علمی نیست و شبه علمی است. این تفکیک و غربال‌گری چه منفعتی دارد؟ پاسخ به این پرسش تا حد زیادی واضح است. نخست آن که ما در تفسیر جهان، نیاز به نظریاتی کارآمد و درست داریم. ما نمی‌خواهیم جهان را به غلط تفسیر کنیم.

ارائه تفسیر شبه‌علمی از طبیعت، باعث می‌شود راه‌حل‌های غلطی را نیز در مواجهه با مسائل به کار ببندیم. کسی که با رویکرد شبه‌علمی، دلیل وقوع زلزله را هارپ می‌داند نمی‌تواند به هیچ شناخت درستی از گسل‌های زمین و فعالیت‌های طبیعی آن‌چه درون زمین می‌گذرد دست یابد.

شبه‌علم بر خلاف علم، همیشه درست از آب در می‌آید و قابل نقد نیست. مثلا اگر بپرسیم چرا در کرمانشاه زلزله آمده می‌گویند چون هارپ به کار گرفته شده و اگر بپرسیم از کجا می‌دانید که هارپ دلیل وقوع زلزله بوده پاسخ خواهند داد مگر نمی‌بینید که زلزله شده است. چنین نظریه‌هایی بی‌فایده و فاقد هرگونه ارزش علمی‌اند.

دلیل دیگر برای غربال کردن شبه‌علم از علم، مساله مالی و بودجه است. با ظهور علم مدرن، هرکسی دوست داشت بگوید حرف‌هایش مورد تایید علم است. در عصر جدیدعلم می‌توانست حتی قدرت سیاسی و مالی را با خود همراه کند و اسپاسنر و سرمایه‌گذار جلب کند.

با گسترش اعتبار علم، سرمایه گذاری روی فعالیت های علمی مورد توجه دولت های دنیا قرار گرفت. علم کاربردی روز به روز همگام با توسعه علم نظری اختراعی پیش روی بشر می گذاشت که زندگی انسان را متحول می کرد. اما عده ای که کمترین سهمی در تولید علم و فناوری نداشتند هم با زیرکی از این بازار سرمایه‌گذاری سهم می خواستند.

اما یک مشکل اساسی وجود داشت. کسانی که از بودجه‌های علم و فناوری سهم می خواستند، نه می خواستند تولید علم کنند و نه می توانستند! آن‌ها فقط یک راه پیش روی خود می‌دیدند و آن راه هم این بود که به یافته ها و باورها و دیدگاه های خود رنگ و لعاب علمی بزنند. این روش خیلی ساده بود و نیازی به مطالعه زیاد هم نداشت. کافی بود یک یا چند اصطلاح علمی بلد باشند. آن وقت می شد هر موضوع بی اساسی را با گنجاندن کلماتی مثل کوانتوم، انرژی، جهان های موازی و… به ظاهر علمی جلوه داد و جوری وانمود کرد که در حال انجام یک فعالیت علمی هستند. شبه‌علم این‌گونه بود که به دنیای ما وارد شد.

 

ایسکانیوز

مطالب مرتبط

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

تمامی حقوق برای پایگاه خبری تحلیلی امید نویس محفوظ است. استفاده از مطالب با ذکر منبع آزاد است.