مفهوم بهزیستی از دل تعریف سلامت بیرون می‌آید

مفهوم بهزیستی از دل تعریف سلامت بیرون می‌آید

سازمان بهزیستی نام آشنایی برای همه ماست. شاید هر‌یک از ما برای یک بار با این سازمان در ارتباط بوده باشیم. گروه‌های هدف مختلفی که تحت پوشش و حمایت این سازمان هستند، نشان‌دهنده میزان گستردگی فعالیت‌های این سازمان است؛ کارمندانی که در بخش صف این سازمان مشغول به فعالیت هستند، فشار کاری بالایی را متحمل می‌شوند. تصور کنید که هر روز شاهد درد و رنج انسان‌ها از گروه‌های سنی مختلف هستید که هر روز بر دردشان افزوده می‌شود. همچنین با محدودیت‌های قانونی و مالی نیز رودررو هستید که امکان رفع مشکلات را از شما سلب می‌کند. مفهوم بهزیستی به‌نوعی از دل تعریف سلامتی بیرون می‌آید. بهزیستی را می‌توان در دو بُعد ذهنی و عینی تقسیم کرد که با مفاهیمی مانند سطح و کیفیت زندگی گره خورده است؛ تعریفی که فرد از شرایط زیست خود در سطح و کیفیت زندگی ارائه می‌دهد. ۲۴ تیر که در تقویم ایران روز بهزیستی و تأمین اجتماعی نام‌گذاری شده است، حاصل تلاش و ممارست فردی به نام شهید دکتر محمد‌علی فیاض‌بخش است؛ برای شکل‌دهی سازمان بهزیستی کشور زمانی که فقط دو سال از انقلاب ایران گذشته بود. این سازمان که حاصل ادغام سازمان‌های خیریه‌ای و حمایتی پیش از انقلاب بود، با هدف ارائه خدمات و حمایت‌های غیربیمه‌ای با حفظ ارزش‌ها و کرامت والای انسانی و تکیه بر مشارکت‌های مردم و همکاری نزدیک سازمان‌های ذی‌ربط در راستای گسترش خدمات توان‌بخشی، حمایتی، بازپروری و پیشگیری از معلولیت‌ها و آسیب‌های اجتماعی و کمک به تأمین حداقل نیازهای اساسی گروه‌های کم‌درآمد شکل گرفت. در حقیقت شکل‌گیری این سازمان در راستای رفاه اجتماعی است که برای رفع نیازهای افراد و گروه‌ها در جامعه و مقابله با مشکلات اجتماعی به وجود آمده است؛ اما آنچه امروز در جامعه ایران شاهد آن هستیم، فرسنگ‌ها فاصله با این هدف‌گذاری‌هاست. بدنه دولت در این سال‌ها در حال تلاش برای جلوگیری از گستردگی خود در برخی سازمان‌هاست؛ بنابراین هدف کلی سازمان بهزیستی تلاش در راستای جذب‌نکردن نیروهای جدید است. سازمان بهزیستی برای رفع نیاز نیروی انسانی و کاهش گستره فعالیت‌های خود باب همکاری با سازمان‌های غیر‌دولتی را باز کرده است. با فرض امکان همکاری ان‌جی‌او‌ها با سازمان بهزیستی مشکل عمده‌ای که با آن روبه‌رو هستیم، فقدان سازمان‌های غیردولتی فعال در بسیاری از استان‌های کشور است. برای مثال در بسیاری از استان‌های مرکزی و غربی ایران امکان فعالیت و شکل‌گیری سازمان‌های مردم‌نهاد درباره مسائل زنان و دختران وجود ندارد. به فرض وجود این سازمان‌ها محدودیت‌های قانونی فراوانی برای فعالیت وجود دارد؛ بنابراین امکان همکاری بین سازمان بهزیستی و بخش غیردولتی محدود است. تجربه شخصی من هنگام پژوهش و ورود به یکی از خانه‌های امن شهر تهران مواجهه با تعداد زیادی مددجو بود که قربانیان خشونت خانگی بودند. ۹۰ درصد مراجعان آن بخش فقط با دیدن یک برنامه تلویزیونی که در آن به اختصار به خدمات خانه‌های امن در بهزیستی اشاره شده بود، خانه‌های خود را ترک کرده بودند. برای من این یک پیام خطرناک بود…

من شاهد نیازمندی بالای زنان در خانه‌ها برای دریافت کمک و حمایت بودم. در مقابل تعداد محدودی از کارشناسان بخش باید به پرونده تمام مددجویان رسیدگی می‌کردند. مدیر بخش، خانم روان‌شناسی بود که باید خدمات پذیرش، بررسی پرونده، نیازسنجی، مشاوره، کمک حقوقی، مددکاری اجتماعی و… را در یک زمان ارائه می‌داد. این فقط یکی از نیروهای کارآمد بود که سه سال درخواست استعفایش با موافقت روبه‌رو نمی‌شد. فرسایش شغلی بالا و نا‌رضایتی از میزان اثربخشی خدمات دلایل ترک شغل بودند؛ بنابراین قابل فهم است که میزان کیفیت ارائه خدمات در چه سطحی خواهد بود. انگشت انتقاد از این وضعیت را نمی‌توان به سمت نیروهای سازمان؛ بلکه باید به سمت ساختار سیاست‌های کلان اجتماعی در ایران گرفت؛ ساختاری که نیروی خرد آن نیز امکان زیست در یک شرایط سالم، متعادل و با استانداردهای اولیه زندگی را ندارد، نمی‌تواند در راستای کاهش آسیب‌های اجتماعی مفید و ثمربخش عمل کند. با‌وجود‌این باید قدردان زحمات نیروهایی بود که چه در بخش دولتی و غیر‌دولتی در راستای کاهش آسیب‌های اجتماعی در حال فعالیت و اثرگذاری هستند.

 

عاطفه زاهد

جامعه شناس

مطالب مرتبط

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

تمامی حقوق برای پایگاه خبری تحلیلی امید نویس محفوظ است. استفاده از مطالب با ذکر منبع آزاد است.